داستان - صفحه 29

داستان
| شهرآرانیوز
آقا مستقیم؟ - راننده تاکسی- از سمت داخل- در جلو را باز کرد و گفت: بفرمایید، ایشالا هممون صراط مستقیم بریم! بیا بالا عزیز.
آقا مستقیم؟ - راننده تاکسی- از سمت داخل- در جلو را باز کرد و گفت: بفرمایید، ایشالا هممون صراط مستقیم بریم! بیا بالا عزیز.
کد خبر: ۱۵۱۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲

بعد سال‌ها نقره خانم وانت سوار شدیم، یاد از جوانی کردیم، کیفور شدیم، یکان خواننده خوش صدایی هم توی آن ماسماسک ماشین می‌خواند.
بعد سال‌ها نقره خانم وانت سوار شدیم، یاد از جوانی کردیم، کیفور شدیم، یکان خواننده خوش صدایی هم توی آن ماسماسک ماشین می‌خواند.
کد خبر: ۱۵۱۱۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

هرکجای جهان، مسئولی پشت میزش نشسته باشد باید بداند که روزی... ساعتی... و دقیقه‌ای می‌رسد که او بیاید و آرام به در شیشه‌ای دفترش تقه بزند و وارد شود.
هرکجای جهان، مسئولی پشت میزش نشسته باشد باید بداند که روزی... ساعتی... و دقیقه‌ای می‌رسد که او بیاید و آرام به در شیشه‌ای دفترش تقه بزند و وارد شود.
کد خبر: ۱۵۰۹۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

حتما پیش آمده است که در محله‌ی شما مراسمی برگزار شود. این‌جور وقت‌ها همه دست‌به‌کار می‌شوند و برای کمک از راه می‌رسند.
حتما پیش آمده است که در محله‌ی شما مراسمی برگزار شود. این‌جور وقت‌ها همه دست‌به‌کار می‌شوند و برای کمک از راه می‌رسند.
کد خبر: ۱۴۹۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

صبح روز عید بود، عید مبعث. همگی تعطیل بودیم و با خیال راحت، در خانه دور هم جمع شده بودیم.
صبح روز عید بود، عید مبعث. همگی تعطیل بودیم و با خیال راحت، در خانه دور هم جمع شده بودیم.
کد خبر: ۱۴۹۸۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

ساعت هفت صبح معمولا مسافران مترو دانشجویان یا دانش آموزان دبیرستانی هستند که به دانشگاه و مدرسه می‌روند یا کارمندان شرکت‌ها و ادارات هستند که به قصد رفتن به محل کار سوار شده اند.
ساعت هفت صبح معمولا مسافران مترو دانشجویان یا دانش آموزان دبیرستانی هستند که به دانشگاه و مدرسه می‌روند یا کارمندان شرکت‌ها و ادارات هستند که به قصد رفتن به محل کار سوار شده اند.
کد خبر: ۱۵۰۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۵

آسمان که پر از ابر می‌شود، همه منتظر باران می‌شوند. منتظر می‌شوند تا آسمان سر و صدا راه بیندازد و برق بزند و ببارد، البته اگر خدا بخواهد.
آسمان که پر از ابر می‌شود، همه منتظر باران می‌شوند. منتظر می‌شوند تا آسمان سر و صدا راه بیندازد و برق بزند و ببارد، البته اگر خدا بخواهد.
کد خبر: ۱۴۸۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۵

توی بحبوحه جنگ به این نتیجه رسیده بود که لنجش را باید توی ساحل خرمشهر ول کند و همراه خیل مهاجران راه بکشد و بیاید مشهد.
توی بحبوحه جنگ به این نتیجه رسیده بود که لنجش را باید توی ساحل خرمشهر ول کند و همراه خیل مهاجران راه بکشد و بیاید مشهد.
کد خبر: ۱۴۹۹۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۳

از دیشب با خوش‌حالی گوش هایم را تیز کرده بودم تا اگر پچ‌پچی، حرفی یا صدایی در خانه پیچید، زود متوجه شوم.
از دیشب با خوش‌حالی گوش هایم را تیز کرده بودم تا اگر پچ‌پچی، حرفی یا صدایی در خانه پیچید، زود متوجه شوم.
کد خبر: ۱۴۵۷۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۲

از پشت پنجره‌ی اتاقم به کوچه‌ی مسجد نگاه می‌کنم. دهه‌ی فجر است.
از پشت پنجره‌ی اتاقم به کوچه‌ی مسجد نگاه می‌کنم. دهه‌ی فجر است.
کد خبر: ۱۴۵۷۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۱

من هم در اینجا تهران می‌باشم و سرباز می‌باشم، من دلم از برای تو بسیار تنگ می‌باشد و دوست دارم زودتر بیاییم به محی آباد و در آنجا ازدواج کنیم، ما پادگانمان خیلی از شهر دور است و فخط؟!
من هم در اینجا تهران می‌باشم و سرباز می‌باشم، من دلم از برای تو بسیار تنگ می‌باشد و دوست دارم زودتر بیاییم به محی آباد و در آنجا ازدواج کنیم، ما پادگانمان خیلی از شهر دور است و فخط؟!
کد خبر: ۱۴۹۵۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۰

دکتر حکم کرده بود ریه راحله تحمل هوای تهران را ندارد باید بزنند بیرون و دوماه طول کشیده بود تا اینجا را پیدا کرده بود.
دکتر حکم کرده بود ریه راحله تحمل هوای تهران را ندارد باید بزنند بیرون و دوماه طول کشیده بود تا اینجا را پیدا کرده بود.
کد خبر: ۱۴۹۲۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۸

اصلا جعفر ته ماست مالی‌های دنیا بود و هرطور بود باید رفیق ششدانگ من می‌شد که اساسا نیاز به یک آنتی تز داشتم تا کمی مرا متعادل کند بلکه دست از سرم بردارند و گناه‌های نکرده را پای من ننویسند.
اصلا جعفر ته ماست مالی‌های دنیا بود و هرطور بود باید رفیق ششدانگ من می‌شد که اساسا نیاز به یک آنتی تز داشتم تا کمی مرا متعادل کند بلکه دست از سرم بردارند و گناه‌های نکرده را پای من ننویسند.
کد خبر: ۱۴۸۸۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۶

بی بی چادر به کمر بسته و خودش با تمام کمردردش چشم از دیگ‌ها بر نمی‌داشت.
بی بی چادر به کمر بسته و خودش با تمام کمردردش چشم از دیگ‌ها بر نمی‌داشت.
کد خبر: ۱۴۸۸۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۶

نوک بینی اش سرخ شده بود، گوش هایش دو گلبرگ یخ زده بود، باد توی مو‌های تنباکویی اش می‌پیچید و سرما را  معطر می‌کرد.
نوک بینی اش سرخ شده بود، گوش هایش دو گلبرگ یخ زده بود، باد توی مو‌های تنباکویی اش می‌پیچید و سرما را  معطر می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۸۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۱۲

عمه بزرگ آدم سرد و بی حالی بود. نه عاشق شده بود و نه طعم غذایی یا فیلم و سریالی می‌شد پیدا کرد که او را سر ذوق بیاورد.
عمه بزرگ آدم سرد و بی حالی بود. نه عاشق شده بود و نه طعم غذایی یا فیلم و سریالی می‌شد پیدا کرد که او را سر ذوق بیاورد.
کد خبر: ۱۴۷۸۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۹

سپهر را همه دوست داشتند. از آن بچه‌هایی بود که به قول بی‌بی، نمک داشت. هرجا که می‌رفت توی دل همه جا باز می‌کرد.
سپهر را همه دوست داشتند. از آن بچه‌هایی بود که به قول بی‌بی، نمک داشت. هرجا که می‌رفت توی دل همه جا باز می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۷۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۸

نبات چوب دارش را داشتم توی چای می چرخاندم و از بخار چای و نبات زعفرانی لذت می بردم که پرگاز پیچید توی دایره میدان.
نبات چوب دارش را داشتم توی چای می چرخاندم و از بخار چای و نبات زعفرانی لذت می بردم که پرگاز پیچید توی دایره میدان.
کد خبر: ۱۴۷۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۵

دست تکان دادم و با صدای بلند گفتم: دربست چهارراه شهدا.
دست تکان دادم و با صدای بلند گفتم: دربست چهارراه شهدا.
کد خبر: ۱۴۷۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۴

عمو خرسی با ناراحتی از خانه‌اش که در کنار صخره سنگی بزرگ بود بیرون آمد و باخودش گفت: چرا این‌طور شد؟ چرا مراقب نبودم؟
عمو خرسی با ناراحتی از خانه‌اش که در کنار صخره سنگی بزرگ بود بیرون آمد و باخودش گفت: چرا این‌طور شد؟ چرا مراقب نبودم؟
کد خبر: ۱۴۶۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳

پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->